بانگ الرحیل
به نام او که هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود .
صبح شد و بانگ الرحیل برخاست و قافله عشق عازم سفر تاریخ شد .
خدایا ، چگونه ممکن است که تو این باب رحمت خاص را تنها بر آنان گشوده باشی که در شب هشتم ذی الحجه سال شصتم هجری، مخاطب امام بوده اند و دیگران را از این دعوت محروم ساخته باشی .
آنان را می گویم که عرصه حیاتشان ، عصری دیگر از تاریخ کره ارض است .ما را از تو گمان دیگری است .
پس چه جای تردید ؟ راهی که آن قافله عشق پای در آن نهاد ، راه تاریخ است و آن بانگ الرحیل ، هر صبح ، در همه جا برمی خیزد .
عاشورا سرمایه ایست که هیچ گاه پایانی بر آن نیست . عاشورای حسین ، فقط نیم روز نیست که با فرا رسیدن سیاهی شب از یادها برود . عاشورا خلاصه تمام تاریخ است .
و کربلا تنها یک مکان جغرافیایی در این کره خاکی نیست . کربلا قلب تپنده ی هستی است . کربلا گذرگاهی برای آزمودن است و معیاری برای سنجیدن مرد از نامرد .
برای درک عشق باید سری به کربلا زد . باید در مسلخ عشق ، اسماعیل خود را قربانی کنی .
تفاوت ابراهیم و حسین در این است که ابراهیم دست در دست اسماعیلش از مسلخ بیرون شد .
اما حسین ( ع ) هفتاد و دو اسماعیل را به قربانگاه برد بی آنکه حتی یکی برگردد .
راستی که در آزمون عاشقی ، هیچکسی را یارای برابری با حسین نیست .
خدایا ! آزمون عشق را ، استادی همچون حسین ( ع ) عطا کن .
شهید سید مرتضی آوینی
سلام بر امیر کاروانی که به حج می رود تا کعبه ای شش گوشه بنا کند ...
اینجا صفا ، ساقی تشنه است .
و تقصیر ، سر دادن .
سعیش ، تلذی اصغر .
و طواف ، زیر سم اسبان .
اینجا قربانی بهتر از علی اکبر نخواهی یافت .
عجب اینکه سر حسین ( ع ) رمی جمرات است .....
.....