مهديا، تو را ذکر خدا مي دانم. از اين رو با تو به سخن مي نشينم
تا آرامش از دست رفته ام را باز ستانم و نگذارم کسي آنرا به يغما ببرد.
مهديا، جمعه تو را انتظار مي کشد، و چون از ظهر بگذرد و تو نيايي
نااميد، پايان روز، هنگام غروب همه را دلگير مي سازد.