• وبلاگ : صميمانه ...
  • يادداشت : آتش اميد
  • نظرات : 1 خصوصي ، 25 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    با سلام.

    درد آشنايت ناياب است اما گرانبهاست.

    سوزت در اين روزگار خريداري ندارد اما پر بهاست.

    چاره ي من و شما در اين برهوت بي تفاوتي گريستن است. اما بيا با هم بگرييم. بلكه هق هق من ، مرهمي براي تو و ناله تو مرهمي براي من باشد.

    ياد آورتان شوكت.

    وب لاگت قشنگه – خوش ام امد بيا وب لاگ من را ببين

    السلام عليك يا اباصالح المهدي ... سلام شرمنده كه اين مدت نتونستم بهتون سر بزنم و بي‏معرفتي بهم غلبه كرده بود ولي خلاصه بعد از مدت‏ها دوباره اين توان را در خودم ديدم كه بنويسم و به دوستاي گلم سري بزنم .. از نظر شرايط روحي انقدر به هم ريخته بودم كه نمي‏تونستم ولي بالاخره تموم شد ... خوشحال مي‏شم بهم سر بزنيد ... يا حق ... اللهم عجل لوليك الفرج

    سلام
    اين يه حسه حس پروانه بدور شمع
    ولي حس شما از اين هم بالاتره...
    منتظر حضورم
    تا سلامي ديگر بدرود

    سلام

    وبلاگ جالبي داري . موضوع وبلاگ من هم زنده انديشي ست. اگر تو هم مثل من زنده فكر كردن رو دوست داري سري بزن .خوشحال ميشم.

    + اقاقيا 

    يا رفيق من لا رفيق له

    «خدايا... توفيقم ده كه هركه با من از در فريب درآيد، من با او خيرخواهي كنم،

    هركه به من بدي كرد، به او نيكي كنم،

    هركه محرومم ساخت، عطايش كنم،

    هركه از من بريد، با او بپيوندم،

    هركه پشت سر، بدي مرا گفت، من خوبيهايش را بر زبان آورم...»

    التماس دعا

    يا علي

    ما ساکنان شهر وفاييم و کوي عشق

    ما راست افتخار بنام نکوي عشق

    ما تشنه ايم و در طلب آب زندگي

    بر دوش مي کشيم هميشه سبوي عشق

    گر پشت ما خميده عجب نيست چون زديم

    پيوسته بوسه بر قدم ماه روي عشق

    گويند اهل شهر که ديوانه ايم چون

    ما را هميشه به لب گفتگوي عشق

    با قلبهاي مرده دم از عشق مي زنند

    زان عاشقان هرزه برفت آبروي عشق

    اين خون سرخ ماست که در مسلخ زمان

    فواره مي زند شب و روز از گلوي عشق

    مجنون شده است همسفر ما در اين طريق

    ليلاي ما کشيده چنينش به سوي عشق

    در آن زمان که نيست زما غير مشت خاک

    خيزد ز ذره ذره آن خاک؛بوي عشق



    نوشته شده توسط احمد اکرمي در جمعه ۲۲ ارديبهشت ۱۳۸۵ و ساعت 17:42

    سلام خانومي

    من آپم

    سلام دوست من.

    گاه در زندگي شاهد اين خواهيد بود براي اينکه دست به کارهاي بزرگ بزنيد، بايد دست به هيچ کاري نزنيد.

    وبلاگ پر باري داريد. در راهي که پيش گرفته ايد موفق باشيد.
    خوشحال مي شوم در وبلاگ آشيان من در خدمتتون باشم.
    امضا: پرنده
    وبلاگت خيلي جالبه منتظر نظراتت هستم
    پاسخ

    سلام . ممنونم از حضورتون . اي کاش آدرستون رو کامل مي نوشتيد تا جهت عرض ادب خدمت برسم .

    سلام

    خيلي زيبا مي نويسيد

    راستي من هر بار كه مي خوام نظر بذارم بايد جندين بار تلاش كنم تا قسمت كامنت وبلاگتون باز شود به نظرتون مشكل از كجاست؟

    به هر حال خيلي قشنگ بود

    موفق باشيد و شاد

    نوشته هاي شمابه دل مي نشيند

    زيبا مي نويسيد

    به اميد ديدار ياعلي

    سلام. چه دلنشين و زيبا بود. ان شاالله كه كمي بفهميم و معرفتي پيدا نماييم. دلم نمي ياد كه باز هم نگم كه خيلي دلنشين بود. التماس دعا.

    سلام خوبي انشالله

    كسي كه نا اميد باشه از رحمت خداومند اولين كسي كه وارد جهنم مي شه بعد از شرك خدا دومين گناه كبيره نا اميد از رحمت خداست

    موفق باشيد

    با سلام.

    تاريخ بشر از هر فصلي شروع شده باشد، زمستان غفلت زده اش محتاج بهاري توحيدي بوده است.

    از اين که پيام گل سرخ را با حضور پر مهرتان پذيرفيد...سپاسگزارم.

    مطلب قابل تأملي بود. در عين زيبايي.

    موفق باشيد.

    التماس دعا.

       1   2      >