سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صمیمانه ...

صفحه خانگی پارسی یار درباره

بهار به شوقت می ماند

    نظر

 

بسم رب المهدی

سر سلسله موی تو پیداست ، کجایی

رخسار تو مــاه شب یلداست ، کجایی

مجنون  صــفتم  کرده فراق گـل  رویت

بی تو دل ماتم زده شیداست ، کجایی

تو می آیی ، این را نسیم سر گلدسته سرو فریاد زده است و شکوفه ها باور کرده اند .
هر صبح قناری دلتنگیم بر شاخه نیاز می نشیند و برای استقبال از تو سرود آماده می کند .
هر غروب گلهای نرگس بر رشته های چادر مادرت بوسه می زنند تا فرزندش زودتر بازآید .
باور کن تمام باغ تو را می خواند .
دیگر بی تو عطر سیب هم چنگی به دل نمی زند .
تو می آیی از پشت زمان ها ، از لابلای قرون ، از سابقه تاریخ ،
از کنار برکه آرزوها تنهای تنها و سوار بر اسبی به رنگ شکوفه ها .
می گویند وقتی که بیایی بهار به شوقت می ماند و نوبت به فصل دیگر نمی رسد.
خورشید از آسمان پایین می آید و گل میخ آستانه خانه ات می شود .
تو می آیی و به همراهت سبزینه ایمان می آوری .
بر منبر گل های امید می ایستی و خطبه طراوت می خوانی .
آن روز متن سخنان تو را بر برگهای گل آفتابگردان می نویسند و چلچله ها با الهام از آن نغمه خوانی می کنند.
آن طرف تر خارهای ستم از رعد فریادت آتش می گیرند .
تو می آیی،آخر تو از نسل آمدنی ، از نسل بشارت
از نسل جاء الحق و زهق الباطل .
همزمان با آمدنت هزاران پرنده از قفس می پرند و آسمان در بیشماری پروازها مشبک می شود
و من تا آن روز شعر انتظار را می سرایم .

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی

چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی

ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم ...


 

میلاد با سعادت میراث پاکیها ، پیام آور ایمان ، واپسین قاصد عشق ، پرچم دار قبیله خون و حقیقت گمشده زمانه ، مهدی موعود بر همگان تبریک و تهنیت باد .

 

ما عهد دیرینه خویش را با صاحب صبح و امام عصر تازه می کنیم با خواندن دعای فرج