لیلی خودش را به آتش کشید
به نام او که هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود
از عمر من آنچه هست برجای
بستان و به عمر لیلی افزای
" لیلی خودش را به آتش کشید"
خدا گفت :
زمین سردش است . چه کسی می تواند زمین را گرم کند؟
لیلی گفت : من.
خدا شعله ای به او داد.لیلی شعله را توی سینه اش گذاشت.
سینه اش آتش گرفت . خدا لبخند زد ، لیلی هم .
خدا گفت : شعله را خرج کن . زمینم را به آتش بکش .
لیلی خودش را به آتش کشید . خدا سوختنش را تماشا می کرد .
لیلی گر می گرفت . خدا حظ می کرد .
لیلی می ترسید . می ترسید آتشش تمام شود .
لیلی چیزی از خدا خواست ، خدا اجابت کرد .
مجنون سر رسید . مجنون هیزم آتش لیلی شد .
آتش زبانه کشید . آتش ماند . زمین خدا گرم شد .
خدا گفت : اگر لیلی نبود ، زمین من همیشه سردش بود ......
برگرفته از کتاب:
لیلی نام تمام دختران زمین است
نوشته :
خانم عرفان نظر آهاری
**********
دوستای مهربون و همیشه همراهم سلام .
من رو به خاطر تاخیرم در به روز کردن وبلاگ ببخشید ، راستش امروزم نمی خواستم بنویسم اما...............حتما توی پست بعدی علت این تاخیر رو براتون توضیح می دم .
در مورد پست قبلی هم ازم پرسیده بودین منبع این مصاحبه چیه . اون مصاحبه برگرفته از ماهنامه روزنامه نگاران جوان بود اگه اشتباه نکنم سال تنظیمش هم 76 یا 77 باید باشه مصاحبه کننده اش رو هم .......نمی شناسم .