سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صمیمانه ...

صفحه خانگی پارسی یار درباره

چقدر دلم برای کودکی هایم تنگ است ...

    نظر

جهان را صاحبی باشد خدا نام .....

* هر که دلارام دید ، از دلش آرام رفت ...

این روزها دلم برای کودکی هایم تنگ است . برای آن روزها که دنیای کوچکم آنقدر وسعت داشت که تمام عروسکهایم در آن جا می شدند . برای آن روزها که بزرگترین دغدغه ام پوشیدن کفش های مادر بود و چند قدمی راه رفتن با آنها . برای آن روزها که پدر قوی ترین مرد زندگی ام بود و از او بزرگتر و قدرتمندتر در مخیله ام نمی گنجید . برای آن روزها که فارغ از خیال آینده و گذشته همه لحظه هایم در حال می گذشت . برای همان روزها که به لبخند عروسکی پشت ویترین مغازه لب هایم به خنده باز می شد و تمام تمنای دلم داشتن آن عروسک بود . برای روزهایی که باارزشترین چیزهای زندگی ام اسباب بازیهایم بود و چه سخاوتمندانه آنها را به کودک همسایه می بخشیدم . به شکلاتی ، شادی دنیا مهمان دلم می شد و به بغض کودکی هم سن و سال خودم دنیایم بغض آلود و ابری . به کمترین اخمی قهر می کردم و به یک لبخند و بوسه جشن آشتی کنان در دلم برپا می شد .....
چقدر دلم برای کودکی هایم تنگ است .... برای روزهای بی خبری .... برای روزهای بی خیالی .... برای روزهای پر از شور و نشاط بازی و شیطنت ..... برای سادگی عشق .... برای صداقت لبخند .... برای آرامش مهر ....
من هنوز بزرگ نشده ام ، دنیای من همان است که بود . تنها ، قهر کردن از دنیای من حذف شده است .... من از قهر می ترسم،می ترسم ..... و فرق بزرگترش دلبستگی های عمیق است که جایگزین قهرهایم شده است ....

خانوم معلم نوشت :

1. آفتاب می تابد .... آفتابگردان لبخند می زند، برق غرور در چشمانش ....چرا که تنها ، آفتابگردان را با آفتاب نسبتی ست ظریف ..... آفتابگردان از ابرها دلگیر است .....

2. دیشب تا حالا دندون درد اَمون بریده ....

3.دچار حالتی شبیه دل شکستگی شده ام ....کمی هم سوختگی دارد (کمی یعنی از نوع سوختگی درجه سه ....)... دل را آفریده است برای شکستن و سوختن .... دلی که نشکند و نسوزد بهتر است که گِل شود ....

4. می دونم آشفته است ، ببخشیدش ... این قلم بیچاره رسما آشفته نویس شده دیگه ...

5. خواب بودم سخن عشق تو بیدارم کرد .... 

6.ستاره ام سوسو می زند .... به دعاهای خیرتون نیاز داریم .... برای ستاره ما دعا کنید ....

7. زیاده عرضی نیست .... التماس دعا