از : یک لیوان شطح داغ
جهان را صاحبی باشد خدا نام ....
. راستی چرا خداوند حوا را آفرید ؟
به خاطر آنکه آدم رموز غیب را نمی دانست . آدم نمی توانست قربان صدقه خداوند برود . آدم غرق شدن در زیبایی را از بحر نمی شد ، زیرا آدم از خاک است و حوا از درخت . آدم از گِل است و حوا از دل . آدم از حیرت است و حوا از حریر . آدم از تنهایی است و حوا از تغزٌل . آدم از کلمه است و حوا از شعر ......
.. می دانی ! من به فرشتگان معصومی که زیر آوار رحمت الهی مانده اند غبطه می خورم . آنها در مسابقه مشیٌت پیروز شدند و جام جاودانگی را بردند . آنها دروازه های بشریت را گلباران کردند . اما ما تمام عمر خود را بر زین احتضار می گذرانیم و تمام زندگی خویش را بر ارابه مرگ می رویم ......
* من از روی عشق تو چشم جهان را نقاشی خواهم کرد و با تخمین تبسمت ، سرسبزی فصول را اندازه خواهم گرفت ... (شاید برای یک مخاطب خاص ...)
یک لیوان شطح داغ ــ احمد عزیزی
خانوم معلم نوشت :
.... ندارد