• وبلاگ : صميمانه ...
  • يادداشت : و نسيم عبورت ......
  • نظرات : 0 خصوصي ، 49 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    صداي دوست اشکهاي گاه و بي گاهم را مي نوازد و تو فرداي اين شبهاي باراني چشمان من خواهي پرسيد ... چرا گريه کردي ؟


    شبي ديگر گذشت همچون ديشب بود و فردا شب نيز چنين خواهد بود


    اين چنين تنها ماندنم در انتظار نشاني از تو ديدني است .. و صداي بي امان و پيوسته اي در گوش من ... وسوسه اي براي رفتن غربتي ازلي هر بار که نشانه اي از تو بيايد تشويق به ماندن ميشوم اما گذرا است ... اما هرگز بدون تو نخواهم رفت ...مگر اين که ....


    شايد روزگاربر دستان گشاده من بخندد ولي من همچنان نغمه آزادي را با دستانم بر سفيدي خورشيد هر روز تازه خواهم کرد ... من صبر خواهم کرد تا تو از سلول خود بيرون بيايي ... آنگاه من و تو ... ما ... راهي براي گريختن از زندان خواهيم يافت .