
(بنام تو اي ارام جان )

اي مرا بر ياد تو دل زنده است...سايه ي مهرت بسر افكنده است
اشناي كويت از جان بي خبر ... هر زمان ذكر تو ميخواند زبر
همچنان گويد كه اي اقاي من ... اي ولي و والي و مولاي من
راز خود با تو گذارم در ميان ... خوف خود سازم ز مهجوري عيان
با نياز و آواز و خروش ... اتش هجران كنم بر جان خموش
ذكر تو دائم ايد مرا بياد ... چون كند قلب مرا ياد تو شاد
پس مرا باشيد همين بس يك اميد ... كه گناهم را كني از من بعيد
چون گناهم مانع ايد از صواب ... ميكشد اخر مرا سوي عقاب
اينكه من بر رحمتت دي بسته ام ... ايتي اندر كتابت جسته ام
هر چه بينم اندرين عالم بپاست ... كل شيء خاضع لك را رواست
پس تبارك بر تو اي جان افرين ... كه تويي مولا بخلق عالمين
عزت / سر فراز باشيد