يا رفيق من لا رفيق له
سکوت را از تو آموختم
وقتي سينه پر بود از قصه هاي تلخ شکايه
از هفت رنگ افسونگر زندگي
آموختم در سياهي است که مي توان همه رنگ ها را هضم کرد
و به اين سان بود که به شب رسيدم
ماه نام گرفتي و ستاره اي دور دست شدم تا
بزرگي تو را به رخ زميني يان کشم!
در اين بي کران سکوت
راه شيري نگاهت را
بر شب نوشته هاي بي بهانه ام بتابان
و درس هاي بودن را
در اين خلا خواستن
فرياد کن !
خانوم معلم روزتون مبارك
تاخير من رو به بزرگواري خودتون ببخشيد !
التماس دعا
يا علي