آقا! براى آمدنت تمام راهها و كوچهها را آبپاشى خواهم كرد، تمام نرگسها را خبر خواهم كرد كه عطرافشانى كنند،همه جا را چراغانى خواهم كرد و گلاب خواهم پاشيددر و ديوار دلم را با روبانهاى آبى و سبز و سفيد آذين خواهم بستو از ياسهاى سپيد تاجى بر سر خواهم نهادتا مرهمى بر دل خسته ياس كبودت باشدو بركه چشمانم را با زلال اشك شستوشو خواهم دادآقاجان!اگر تو بيايى تمام بلبلان عاشق سرمستانهتر ترانه مىخوانندو نرگسان مست، مستانهتر عطرافشانى مىكننداگر تو بيايىدر تقويم زندگى ما جز بهار بر فصل ديگرى نخواهد بودآسمان ديگر اشكهايش را از مردم دريغ نخواهد كرد و تمام گلهاياين سرزمين با خندههاى دلكش با هم خواهند رقصيداگر تو بيايىصبحهاى جمعه به جاى گريستن جشن و سرود برپا خواهيم كرد و خواهيم خنديدو ظهرهاى جمعه بر امامت تو نمازى به وسعت كل زمين اقامه خواهيم كرد