• وبلاگ : صميمانه ...
  • يادداشت : معلمي عشق است ....
  • نظرات : 5 خصوصي ، 50 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    ( بنام تو اي ارام جان )

    تقدير از معلم ، تكريم همه ي خوبي هاست

    خانم اجازه .... سلام

    بازم كه دير امدي !!! ديگه دير نيايي ها

    يادتونه هميشه دير ميرسيدم و هميشه با اون مهربوني خاص ميگفتيد برو بشين ولي فردا زود بيا و فردا باز اين من بودم كه از شروع كلاس گذشته وارد ميشدم و باز اون صداي فرشته ي مهربون بود كه منو با لبخندش بدرقه ميكرد ، انگاري همين ديروز بود ..... يادش بخير

    چه روز فراموش نشدني بود اخرين روز درس كلاس اول

    وقتي داشتيد به همه ي بچه امضا ء ميداديد من با روان نويس قرمزم موندم تا اخرين نفر باشم كه ازتون بخوام برام يه سر مشق بديد تا هميشه يادتونو در قلبم داشته باشم .... يادتونه كه گفتم :

    خانم اجازه ؟ ..... خانم ميشه با اين روان نويس قرمز كه بابايي برام خريده يه سرمشق بديد ؟

    سر مشق !!! چه سر مشقي ؟

    خانم اجازه ؟ .... خيلي دوستتون دارم

    خوبه ... خوبه ... نميخواد حالا قرمز بشي

    كجا برات سر مشق بنويسم ؟

    اينجا خانم ....روي بازوم ... اگه ميشه

    ميخوام هر شب كه ميخوابم بازوم كنار قلبم باشه

    ميخوام قلبم فراموش نكنه فرشته ي مهربوني رو كه منو دوست داشت و ....

    هيچوقت يادم نميره وقتي رو بازوم نوشتي دوستت دارم و اشكي رو كه روي گونه هاي قشنگت چكيده بود ولي روان نويس ديگه تو دستاتون نبود بلكه افتاده بود زمين

    با اينكه همون روز نوكش خراب شده ولي اون روان نويسي رو كه برام باهاش سر مشق عشق دادي ، هنوز نگهش داشتم ،يادتونه گه چي نوشتيد ؟!

    وقتي روي بازوم نوشتيد :

    يا علي گفتيم و عشق اغاز شد

    از اون به بعد ذكر لبم شده ... يا علي مدد

    يادتونه اخرين جمله اي رو كه با شرم و حيا ولي با نهايت عشق گفتم ؟

    خانم اجازه ؟ ..... روزتون مبارك

    عزت زياد ..... سر فراز باشيد

    يا علي مدد