• وبلاگ : صميمانه ...
  • يادداشت : معلمي عشق است ....
  • نظرات : 5 خصوصي ، 50 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    ساعتي تاخير كرد اندر شدن
    بعد از آن شد پيش شير پنجه‌زن
    زان سبب كاندر شدن او ماند دير
    خاك را مي‌كند و مي‌غريد شير
    گفت من گفتم كه عهد آن خسان
    خام باشد خام و سست و نارسان
    دمدمهء ايشان مرا از خر فكند
    چند بفريبد مرا اين دهر چند
    سخت در ماند امير سست ريش
    چون نه پس بيند نه پيش از احمقيش
    راه هموارست زيرش دامها
    قحط معني درميان نامها
    لفظها و نامها چون دامهاست
    لفظ شيرين ريگ آب عمر ماست
    آن يكي ريگي كه جوشد آب ازو
    سخت كم‌يابست رو آن را بجو
    منبع حكمت شود حكمت‌طلب
    فارغ آيد او ز تحصيل و سبب
    لوح حافظ لوح محفوظي شود
    عقل او از روح محظوظي شود
    چون معلم بود عقلش ز ابتدا
    بعد ازين شد عقل شاگردي ورا
    عقل چون جبريل گويد احمدا
    گر يكي گامي نهم سوزد مرا
    تو مرا بگرار زين پس پيش ران
    حد من اين بود اي سلطان جان
    هر كه ماند از كاهلي بي‌شكر و صبر
    او همين داند كه گيرد پاي جبر
    هر كه جبر آورد خود رنجور كرد
    تا همان رنجوريش در گور كرد
    گفت پيغمبر كه رنجوري بلاغ
    رنج آرد تا بميرد چون چراغ
    جبر چه بود بستن اشكسته را
    يا بپيوستن رگي بگسسته را
    چون درين ره پاي خود نشكسته‌اي
    بر كي مي‌خندي چه پا را بسته‌اي
    وانك پايش در ره كوشش شكست
    در رسيد او را براق و بر نشست
    حامل دين بود او محمول شد
    قابل فرمان بد او مقبول شد
    تاكنون فرمان پريرفتي ز شاه