زمين صبحگاه نيز هنوز در جست وجوي رازداران خويش است . اگر زبان خاك را بداني ، نوحه اش را در فراق آنها خواهي شنيد، هرچند او همه لحظات آنچه را كه ديده است و شنيده، به خاطر دارد؛ صداي آسماني شهيد گلستاني را گاهِ خواندن دعاي صبحگاه – اللهم اجعل صباحنا صباح الصالحين...- نهر هاي رحمات خاص حق جاري مي شد و باغ هايي از اشجار بهشتي لا اله الا الله مي روييد و زمين صبحگاه بقعه اي مي شد از بقاع رضوان. آنان كه در دوكوهه زيسته اند طراوت اين جنات را در جان خويش آزموده اند و هنوز از سكر آن چهار نهر آب و عسل و شير و شراب سرمستند.
جا دارد كه دوكوهه مزار عشاق باشد، زيارتگاه عشاقي كه ازقافله شهدا جا مانده اند