• وبلاگ : صميمانه ...
  • يادداشت : اينجا با پرواز هر كبوتر هزار دل هوايي مي شود
  • نظرات : 3 خصوصي ، 27 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     

    سلام

    زيارت قبول

    موفق باشي

    سلام خواهر خوب و بزرگوارم . زيارتتون قبول حق باشه. خيلي دلم را هوايي كرديد. انشاالله هميشه زائر كويش باشيد و مرا هم دعا كنيد. از كم سعادتيم مرا ببخشيد. اين روزها خيلي گرفتارم. هرچند توجيهي براي خدمت نرسيدن نيست. هميشه سبز و آسماني باشيد. التماس دعا

    سلام

    التماس دعا

    خواهرم اجرت با خدا

    خدا زيارت امام رضا رو قسمت تمام دوستدارانش نمايد

    هو الحق

    سلام ....حال شما .

    سري به ما نمي زنيد !!!!!!!

    دوباره فصل راه افتادن کاروانهاي راهيا نور رسيده است
    قصه اي هر ساله ...

    وبلاگم به روز شده ....خوشحال ميشم اگه نظر شما را هم در اين باره بدانم .

    التماس دعا

    + بهاره 
    سلام خيلي عالي بود مخصوصا اونجا هايي كه شعر داشت(شعر دوم)موفق باشين برام بازم بزن خوشحال ميشم.

    ان شاءالله زيارتتون قبول باشه .

    انگار ما رو ديگه فراموش كردين. اگه سر مي زنين هم نظر نميدين!!!!

    سلام.

    يه نگاه به اين ميندازي. خيلي قشنگه. به جاي اسم وب لاگم نوشتمش.

    يا حق.

    به وب باصفات اومدم تا بگم طرب آپ شد با دلي آشفته براي زنده ياد ايرج بسطامي.

    بي صبرانه منتظر نظرت هستم.

    دوباره سر ميزنم ممنونم.

    نظر يادتون نره.

    سلام . زيارت قبول . خوشا به سعادتت. الهي . الها. بارالها اين بنده ي حقيرت را نيز زائر زيارت عشق گردان .

    درپناه حق باشي مهربانم و التماس دعا

    اگر حاضر به تبادل لينك هستيد به من خبر دهيد.

    سلام

    خدا از دهنت بشنوه.انشالله همه ي عاشقاشون بتونن زيارت برن.


    ( بنام تو اي آرام جان )


    «‏ السلام عليك يا علي بن موسي الرضا »


    عــشــق مـلـكـوتـي



    اين بارگاه كدام خورشيد است كه خسته و حيران بسويش گام بر ميداريم ؟!!


    در مشهد سرما زده ميلرزيم ولي نه از سرما كه از شوق و نياز است كه قلب را با بلورهاي چشم مي تركاند


    حالا بايد برويم ، اهسته و ارام « اللهُ اكبر » مي گوييم و شناور در عطر و عود سر به زير ولي تمام هستيمان روي دست


    چه ميبينيم ؟ او را .... تلاقي جانمان با نامش ...


    از هر صحني كه وارد شويم ، بايد بايستيم ، سر را بالا برده ، چشم بدوزيم به ان طلايي ترين گنبد عالم و نجوا كنيم « اللهم اني وقفت علي باب من ابواب بيوت نبيك ....» انگاه ادب كرده دست بر سينه گذاشته و سر تعظيم فرود اوريم و سلام دهيم


    سلام كه ميدهيم منتظر مي شويم تا جواب بشنويم ، بشنويم يا نشنويم ، تعهد نموده كه دستمان را بگيرد و هر ديدارمان را سه بار بازديد پس خواهد داد و خدا كند كه وقت موت ، وقت رجوع ،وقت .... باشد


    حكايت ان زائر مجاور است كه در يك صبح برفي زمستان ، دستش را گرفتند و پاسخش را دادند ..... اللهُ اكبر


    روايت عجيبي دارد رواق ها ..... وارد رواق ميشويم ، كفش ها را بر پيشخوان رواق كه ميگذاريم مردي لبخند مي زند و سلام ميدهد و التماس دعايش كه خيلي دلنشين است . شماره را ميگيريم و ميرويم .... ميرويم تا اگر گم شديم ( نه با ديگري بلكه در خود ) بتوانيم راه برگشت را پيدا كنيم


    آهسته ولي لرزان زير چتري از آئينه كه زيباترين چتر جهان است ، نور در نور و مطلّا ، مي رويم به جلو و شايد هم به بالا « بسم الله و بالله و علي ملت رسول الله .... » بايد كه بشكنيم و يادمان نرود كه خيلي زود دير ميشود ، خيلي خيلي زود


    چگونه ميشود اسمان ها را در يك چهار ديواري خلاصه كرد ؟!


    همچون مزار رسول الله سبز است ، قطعه اي از بقيع است ، كعبه ي امال و ارزو هاست ، اصلا اينجا مركز عالَم است ، از هر سو كه وارد شويم ، جايي گوشه كناري بايد بايستيم و سر خم كنيم ، رو به آستان سلطانيش ، هم او كه سلطان قلب ها مينامندش ....


    وقتي به پا بوس ضريح مهربانيش ميرسيم ، زانو زده مي نشينيم ، تب دار و لرزان مي خوانيم « اللهم اليك صمدت من ارضي ....» ببين وطنم را رها كردم و اهنگ تو نمودم ، اي كه شمس الشموس نامي زيبنده ي ضريح منورت است ، ببين كه بي رياترين قطرات اشكم را نثار قُدوم زائرانت كردم


    چه بگوييم از بغضي كه در كنار پنجره ي فولاد گريبانمان ميگيرد ؟!


    وقتي پنجه در پنجره قفل ميكني ، انگار صدايي ميشنوي كه به ارامي ميگويد : بنشين ، دخيل ببند و سبك شو .... مي نشيني ولي جا را براي ديگران باز ميگذاري كه انها نيز قلبشان را با فولادي پنجره ، فولادين كنند ، واي از هنگامه ي دخيل بستن « صل الله عليك يا ابالحسن ، صل الله عليك يا غريب الغربا .....» حالا ديگر وقت ان است كه دل را به پنجره گره زد ، طوري كه ببيند شكسته ايم ، شايد تا دوباره اي ديگر كه برگرديم ، گره ها را باز شده ببينيم


    به هر سو كه مي نگري ، مرد و زن ، كودك و پير ، دست را بسته و دلِ شكسته اشان به پنجره ي فولاد جوش خورده و امام رئوف را طلب ميكنند . ادما و دفتر كوچك « شفا » گواه محكم همه ي نجات يافتگان است .... اللهُ اكبر


    مي گويند تشنگي مثل گدايي است


    حالا كه امدي و اشك هايت جاري شد و خود لبريزي ، جانت تمناي شستشو دارد و سقاخانه صدايت مي كند ، شلوغ است ، شلوغ !! همه امده اند كه عطش هايشان را فرو نشانند حتي بقدر پياله اي


    مادر جان چرا اب را با دست بر مي داري ؟ مگر پياله ها را نمي بيني ؟ چرا اب را نمي نوشي ؟ چرا اب را بر اب مي ريزي ؟ چرا ..... صورتش را بر مي گردانند ، مي شناسمش ، مادر شهيد .... است وقتي خوب در چشمان اشكبارش نگاه مي كنم ، در آئينه ي زلال اشكش گويي واقعه ي كربلاست و جوشش نهر علقمه و ...... السلام عليك يا قمر منير بني هاشم ، السلام عليك يا ابوالفضل العباس


    وقتي بي قراريِ كبوتران را مي بينيم بي اختيار مي گوييم « يا من مسمي بالغفور الرحيم ... » مي گوييم و تماشا مي كنيم كه چگونه با اشتياق طواف هوايي گرداگرد حريم رضوي دارند . پرندگان گردن سبز ، دانه هاي حاجتمان را بر مي دارند و تا بلنداي اجابت بالا مي برند ، محو كه مي شويم ، تشنگي و اشك را از ياد مي بريم ، ناگهان آفتاب سوزانِ شهر رسول الله را مي بينيم و كبوتران خسته كه از اطراف ان مزار غريب رانده ميشوند ، دست در جيب ميكني ، مشتي دانه مي پاشي و خوشحال ميشوي و كبوتران تو را دوباره تا مشهدُ الرضا پرواز ميدهند ، دو باره هوس زيارت به سر ميزند و تازه مي فهميم كه كبوتر بودن چه نعمتي دارد .....



    مــن كه كبوتــر دلـم انس گرفته بــا رضا


    مي شنوم ز قدسيان زمزمه ي رضا رضا



    التماس دعا ..... يا علي مدد

    &

     <      1   2