خويش را بيند كه خود با خود چه كرد
تا بداند سخت بايد توبه كرد
بايد از بگذشتهها عبرت گرفت
دست را بر زانوي همت گرفت
حال بايد وادي تحليف رفت
يا علي گفت و سوي تكليف رفت
سخت بايد نفس را بشكست و ماند
عهد و پيمان با شهيدان بست و ماند
همچنان بار شهيدان مبين
مانده انبان يتيمان بر زمين
راه ما راه شهيدان خداست
كيست پرسد اي خدا مهدي كجاست
گرچه دل شرمنده است از روي تو
اي خدا با مهدي آمد سوي تو
نيستم اينك از الطافت خدا
سينهاي دارم شبستان خدا
يا حليم امشب كه من سرگشتهام
يا علي گويان سويت بر گشتهام