( بنام تو اي ارام جان )
عزت زياد ..... سرفراز باشيد
تا به دامان تو ما دست تولا زده ايمبتولاي تو بر هر دو جهان پازده ايم
تا نهاديم به کوي تو صنم روي نيازپشت پا بر حرم دير و کليسا زده ايم
در خور مستي ما رطل و خم ساغر نيستما از آن باده کشانيم که دريا زده ايم
همه شب از طرب گريه مينا من و جامخنده بر اين گنبد مينا زده ايم
نشوي غافل از انديشه شيدائي ماگرچه زنجير به پاي دل شيدا زده ايم
جاي ديوانه چو در شهر نهادند "هما"من و دل چند گهي خيمه به صحرا زده ايم
خانه زاد حق
آن شب فضاى كعبه اذينى دگر داشت گوئى خم گيسوى شب چينى دگر داشت استاره ها بر گرد مه پروانه بودند چشم انتظار جلوه جانانه بودند ان شب غم از مرز ولايت دور شد دور ام القمرى را سينه همچون طور شد طور با يورشى ظلمت اسير نور گرديد چشم كج انديشان عالم كور گرديد آن شب زنى را، راز دلها با احد بود بيت احد خلوتگه بنت اسد بود بنت اسد در زير لب رازى مگو داشت در نيمه شب با احد اين گفتگو داشت ائينه دار راز او، اسرار شب بود وز شدت دردى نهان در تاب و تب بود غرق عرق گرديده بود از بار دارى صبر و قرارش رفته بود از
سلام . اولين بارهست كه به وبلاگ شما ميام .محيطي زيبا و نوراني . از آشنايي با اين وبلاگ زيبا خوشحالم. گرچه براي تبريك ولادت مولي الموحدين اندكي دير هست.واما از نظر من تمام ماه رجب نوراني و متعلق به مولاي متقيان هست . لذا اميدوارم تبريكات صميمانه منو به مناسبت ولادت مولود كعبه بپذيريد . التماس دعا