( بنام تو اي آرام جان )
باز هم سخن از شگفتن است
از خود رستن و به خدا پيوستن
كاش مي دانستم در تو چيست كه اتش دوزخ را ياراي نگريستن در تو نيست
با تو از اتش دوريم و بي تو در اتشيم
اي كه شب هايت اواي مناجات و سوز دعا و روز هايت اواي زبان و قلب هاي شكسته و نياز مند
با توست كه جان ها بيدار ميشوند و به فطرت خويش باز ميگردند
با توست كه سفره هاي خاليمان پر ميشود از سوره ي قدر
اي كريم
به واسطه ي تو بر اهل قبور نشاط و سرور عطا ميگردد و فقيران را بي نياز مي گرداني و هر گرسنه اي را سير ميكني و هر برهنه اي را ميپوشاني و هر مديوني را از دين ميرهاني و .......
اي كريم
مرا نيز روزي براي زندگاني عطا نما كه شديدا نيازمندم
گـلـعـذاري ز گـلـسـتـان جـهـان مـا را بـس
زين چمن سايه ي ان سرو روان ما را بـس
قـصـر فـردوس به پاداش عمل مي بخشند
مـا كـه رنـديـم و گـدا ديـر مـغـان مـا را بـس
يـار بـا مـاسـت چـه حاجت كه زيادت طلبيم
دولـت صـحـبـت ان مـونـس جان ما را بس
عزت زياد ..... سرفرازباشيد