( بنام تو اي آرام جان )
پرستش به مستي است در كيش مهر
بارالها: ببين كه با روي سياه باز به درگاهت پناه اورده ام در حالي كه از دعاي خير بندگانت بواسطه ي گناهانم محروم هستم ، مرا درياب تا سيمرغ وجودم به قاف ارزوهايم كه « تو » باشي برسد
بگذار تا بجويمت اي همه جستجوي من
رايحه اي ببويمت نرگس خوب روي من
به عزتت سوگند كه جز تو گناهان خويش را بخشنده اي نمي يابم و شكستگي خويش را جز تو پيوندي نمي بينم
من اينك با بالهاي تواضع به بارگاه تو بازگشته ام و پيشاني خشوع و خواري خويش را بر درگاه قدرتت نهاده ام
اگر از رحمت خويش برانيم ، به كدامين در پناهنده شوم
اگر از قله ي رافتت فرو افكنيم ، به كدامين دامنه ي امن بگريزم
كه افسوس و صد افسوس از خجلتم و رسواييم و هزار آه وفغان ازتوشه ي راهم
بر اين اندوه بي پايان هجر تو ، كجا يابم قراري ؟
كريما : در من احساسي است كه هر روز تورا مي طلبد و در تو مهري است كه هر روز مرا به ورطه ي عشقت مي كشاند
خوشــا دردي كـــه درمـــانش تو باشي
خوشـــا راهــي كــه پـايـانش تو باشي
خوشـــا چشمي كـــه رخـسـار تو بيند
خوشــا مُلكي كــه سلطانش تو باشي
همه شادي و عشرت باشد اي دوست
در ان خــانــه كــه ميهمانــش تو باشي
التماس دعا ..... يا علي مدد