سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صمیمانه ...

صفحه خانگی پارسی یار درباره

به بهانه شب وحشت (چهارشنبه سوری)

    نظر

جهان را صاحبی باشد خدا نام ....

*الهی ! وقتی بیدارم نکن که موقع خوابیدن است .

توجه توجه ! بیمارستان های دولتی و خصوصی کشور از اول اسفند ماه به مدت سه هفته ، تخت پیش فروش کرده اند!!!!! ...
قابل توجه شما خانم ها و آقایانی که چهار چرخ ماشین ملت رو بلند کرده و چهارشنبه سوری با یک کبریت و یه کم الکل ، یک انفجار مهیب و هیجان انگیز و البته بوگندو (با عرض پوزش) ایجاد می کنید .
قابل توجه شمایی که اسباب و اثاث مستاجرتون رو می ریزید توی خیابون و همه رو یک جا آتش می زنید و سپس با شلوار تنگ فاق کوتاهتان از روی آتش به ارتفاع 5/1 و عرض 2 متر (فکر کنم کمد و مبل مستاجرتون یه چیزی تو این ابعاد باشه) با اعتماد به نفس بالا می پرید .
قابل توجه شمایی که توی سیگار دشمنانتان اسفند جاسازی می کنید و آن فلک زده را زَهره تَرَک می کنید .
قابل توجه شمایی که به یاد قدیم ها آلومینیوم توی آتشگردان می گذارید و می چرخانید و تا شعاع 2 متری را ناک اوت می کنید .
و در آخر قابل توجه شمایی که بی تقصیرید اما از ترس سنگ کوب می کنید و شما که پروانه ای هستید و فقط جلوی در خانه تان آبشار می زنید که تنها یک صدای انفجار کوچک دارد و یک رقص نور زیبا ! (خیلی خوبه ، خییییییلی کلاس داره!!!!!!!!!!)
منبعان موثق !!!!! گفته اند که شهرداری قرار است در خیابان ها توسط کیسه های شنی که از طرف بانک های کشور به مردم هدیه داده می شود (به همه کسانی که در قرعه کشی ها شرکت کرده یا نکرده اند) ، سنگرهایی تعبیه کند . خمپاره و RPG را هم می توانید از نمایندگی های غیر مجاز تهیه کنید . ضمنا می توانید از مادر و پدرهایتان طرز تهیه کوکتل مولوتف را بپرسید و خودتان بدون خرج تهیه کنید . البته استفاده از تانک و هلی کوپترهای مجهز به سلاح هم ، ایده جدید مرفهان جامعه است .
راستی ..... من هم هر سال مصدومم ، چون توی ذهنم یک سوال جرقه می زند و می ترکد : بـــــــــــــــوم م م م م م.....
هر سال وقتی چهارشنبه سوری می آید از خودم می پرسم ، آتش بازی چرا ؟! ترقه ؟! مردم آزاری ؟! و از همه مهمتر این همه مصدوم ؟! .... این خصلت آدمهاست که فکر می کنند اتفاقات بد همیشه برای دیگران !!!!!!! است و برای خودشان نمی افتد . ولی از کجا معلوم ؟؟؟؟!!!!! شاید یکی از ما (خدایی نکرده) جزء صدمه دیدگان امسال این جریان به اصطلاح ملی باشیم .
اصلا می دونید اصل قضیه این ماجرای باستانی چی بوده ؟ اصل قضیه این بوده که خانواده ها دور هم جمع می شدن و آتیش روشن می کردن (منظور از آتیش اینه که محله رو به آتیش می کشیدن !!!!) و از روش می پریدن و می گفتن : «زردی من از تو ، سرخی تو از من» و به خیال خودشون بیماری ها ، ناراحتی ها و نگرانی ها رو توی آتیش می ریختند تا سال رو با شادی و خیال راحت شروع کنند .
قدیم ترها هم که توی خونه ها ظرف های سفالی استفاده می شده توی یک کوزه کهنه ، یه کم آب با چند تا سکه می ریختند و از بالای پشت بام می انداختند پایین ، حکمتش چی بوده ؟؟؟؟!!!!!!!!! خدا عالمه !!!!!!!!!
 اسفند دود کردن ، آجیل خوردن ، فال گرفتن و قاشق زنی هم رسم بوده (در زمانهای قدیم زنان روی خود را می پوشاندند و با قاشق یا کلید به در خانه ها می زدند و صاحب خانه هم به آنها شیرینی ، میوه یا پول می داده . زمان بچگی مامان و باباهای ما هم قاشق زنی فقط برای تولید صدا بوده) .....
خدایی با این رسم به این قشنگی چه کردیم ؟ این روزها به جز بالا رفتن آمار مصدومان و حادثه دیدگان از زیبایی های این شب که اولیش صله رحم و دور هم جمع شدن خانواده هاست چی باقی مونده ؟ بد نیست گاهی کمی فکر کنیم به حکمت سُنت های زیبایی که بوی خشت و گِل حیاط خونه ی قدیمی مادربزرگ رو می دن اما متاسفانه ما دچار زکام مدرنیته شدیم و با بوی دود می خوایم این سنت ها رو از ورطه فراموشی نجات بدیم . ... سُنت هایی که صدای خنده جوونای فامیل تو کوچه پس کوچه های خاطره اش به گوش می رسه اما ما دچار ناشنوایی مزمن تکنولوژی شدیم و با صدای ترقه و انفجار می خوایم یادآوری کنیم که قدیما یه رسم خوشگل داشتیم به نام چهارشنبه سوری که بهانه ای بود برای دور هم جمع شدن فامیل و رفع کدورت ها قبل از شروع سال نو . همه می دونیم که با آتیش روشن کردن درد و بلا از کسی دفع نمی شه و این کار ها بهانه ای بوده برای ساعتی رو با هم بودن . اما حالا نه تنها دفع بلا نمی شه بلکه انقدر ما بی جنبه ایم ، که یه کاری می کنیم که بلا هم سرمون بیاد . همه چیز در حد تعادل خوبه * ، یه آتیش کوچولو ، از روش می پریم ، فال می گیریم و البته در قضیه آجیل خوردن تعادلی در کار نیست ....(شوخی کردم .... حالا خودتونو با پسته و تخمه خفه نکنید دیگه ....)...
بد نیست یه تجدید نظری کنیم و سُنت های ارزشمندمون رو زیبا و با ارزش نگه داریم .....

** مطلب بالا رو با اندکی دخل و تصرف از جایی سرقتیدم .... با اجازه صاحب قلم ..... (لطفا اندکی بیندیشید ....)

خانوم معلم نوشت :

1ــ داشتم فکر می کردم اگه یه روز از عمرم باقی مونده باشه ترجیح می دم چه کاری انجام بدم ؟ ....... اممممممممم دوست دارم اون یه روز رو کنار جوجه ها بگذرونم ... پس می رم مدرسه

2ــ کارت اهدای اعضاش که رسید کلی ذوق کرد .... یه شعف قشنگی تو چشماش بود .... گفت : بالاخره تکلیف اعضای بدنم بعد از (دور از جونش) رفتنم معلوم شد .... بعدشم یه نفس عمیق کشید و کارت رو گذاشت امنترین جای کیفش...

3ــ همه چیز آن سوی رفتن است . برای به دست آوردن آنچه که می خواهم ، همه چیز را از دست می دهم و برای از دست دادن آنچه که باید از دست بدهم ؛تنها کافی است آن را نخواهم ، همین . همه چیز آنسوی نخواستن و خواستن است . (من از دنیای بی کودک می ترسم ، هیوا مسیح)

4ــ سخن سوختگان طرح جنون می ریزد ..... عاقلان گفته عشاق فراموش کنید

5ــ دیگه حق نداری اینجوری بری سفر ..... مخصوصا سفرایی که مقیدم مزاحمت نشم و مجبورم دلنگرانی و دلتنگی رو تحمل کنم ‍چون لحظه های اون سفر حیف هستن و تو باید ازشون بیشترین بهره رو ببری ...... من دیوونه می شم از دلتنگی .... می فهمی ؟؟؟ سفرهایی که تا وقت برگشتنت پر از بغضم .... (مخاطبش خیلی خاصه .... لطفا کسی دچار سوء برداشت نشه ...)

6ــ تا لحظه مرگ ، زندگی موهبتی عظیم است.(من از دنیای بی کودک می ترسم ، هیوا مسیح)

7ــ * به قول بابابزرگ : هر چیزی از حد به در جنونه .....(تعادل ... تعادل ... تعادل)

8ــ و گاهی خنده کودکی کافی است تا دنیا زیبا جلوه کند ...(من از دنیای بی کودک می ترسم ، هیوا مسیح)

 9ــ زیاده عرضی نیست ..... فقط ..... التماس دعا .....  

****خداوندا ! در این برهوت عاطفه ، هر که را تتمه دلی برای مهر ورزیدن هست ، گرامی بدار و سرش را به سنگ جفا آشنا مکن .